ژاک ماری امیل لکان (Jacques Marie Émile Lacan)، روانکاو و فیلسوف برجسته فرانسوی قرن بیستم، با شعار «بازگشت به فروید»، تلاشی عظیم را برای بازخوانی و صورتبندی مجدد نظریههای زیگموند فروید آغاز کرد. او با بهکارگیری دستاوردهای زبانشناسی ساختارگرا فردینان دو سوسور و فلسفه دیالکتیکی هگل، روانکاوی را از حوزهی صرفاً زیستشناختی-غریزی فروید، به قلمروی گستردهتر فلسفه، ادبیات، سیاست و نقد فرهنگی وارد کرد. آثار او، که اغلب در قالب سمینارها و سخنرانیها ارائه شدهاند، به دلیل استفاده از کنایهها، جناسهای پیچیده و مفاهیم ریاضیاتی (مانند گره بورومهای)، دشوار و صعبالعبور تلقی میشوند، اما در زیر این پیچیدگی، یک تئوری دقیق و انقلابی درباره شکلگیری سوژه (فاعل شناسا) و ساختار ناخودآگاه نهفته است.
۱. ناخودآگاه ساختارمند همچون زبان 🗣️
اساسیترین و مشهورترین ادعای لکان این است: «ناخودآگاه چون یک زبان ساختار یافته است.» (The unconscious is structured like a language).
الف. ناخودآگاه لکانی
لکان با این عبارت، تلقی سنتی فرویدی از ناخودآگاه بهعنوان محلی آشفته، بیمنطق و صرفاً حاوی غرایز سرکوبشده را رد میکند. از دیدگاه او:
منبع غریزه نیست: ناخودآگاه منبع فطری یا بیولوژیک غرایز (مانند نهاد فروید) نیست.
منطقی و دارای نظم است: بلکه ساختاری منطقی دارد و بر اساس قواعدی عمل میکند که به قواعد زبان شبیه است.
ساخته میشود: ناخودآگاه از طریق ورود سوژه به عالم زبان و گفتار ساخته و سازماندهی میشود، نه اینکه از پیش موجود باشد.
ب. رابطه با زبانشناسی سوسور
لکان با الهام از سوسور، که نشان داد معنای کلمات (نشانه) از طریق رابطه بین دال (Signifier) و مدلول (Signified) به وجود میآید، ناخودآگاه را شبکهای از دالها میداند.
دالها لغزندهاند: دالها (کلمات، تصاویر، نمادها) معنای ثابتی ندارند و همواره بر روی یکدیگر میلغزند (Sliding of the Signifier). این لغزش نشان میدهد که هیچ معنای نهایی و کاملی وجود ندارد که بتواند تمام حقیقت سوژه را بیان کند.
ناخودآگاه از طریق گفتمان آشکار میشود: روانکاوی، بهعنوان یک گفتمان، تنها راهی است که سوژه میتواند ساختار ناخودآگاه خود را، که از طریق زبان و سخن گفتن ساخته شده، بررسی و تحلیل کند.
۲. سه ساحت (نظم) هستی: خیالی، نمادین و واقع (The Three Orders) 🌳
لکان برای تشریح چگونگی تکوین سوژه انسانی و رابطه او با جهان، سه ساحت یا نظم اصلی را معرفی میکند که نه تنها مراحل رشد کودک، بلکه ابعاد همیشگی وجود انسان را تشکیل میدهند.
الف. امر خیالی (The Imaginary)
این ساحت با تصویر، وهم، همانندسازی و دوگانگی (رابطه آینهای) مشخص میشود و قلمرو «من» (Ego) است.
مرحله آینهای (Mirror Stage): مشهورترین مفهوم لکانی در این ساحت است. بین ۶ تا ۱۸ ماهگی، کودک برای اولین بار تصویر یکپارچه خود را در آینه یا در چشم دیگری (مادر) مشاهده میکند. قبل از این، کودک بدن خود را نامنسجم و تکهتکه تجربه میکند.
کشف و بیگانی: کودک با دیدن این تصویر یکپارچه، یک هویت زودرس و کامل را تجربه میکند. این هویت آرمانی، تصویری بیرونی است که کودک با آن همانندسازی میکند.
بیگانگی: این همانندسازی یک بیگانگی را به همراه دارد؛ زیرا «من» (Ego) نه از درون، بلکه از طریق یک تصویر بیرونی و وهمی شکل گرفته است. در واقع، «من» (Ego) نه صاحب خانه، بلکه محصول یک هویت بیگانه شده است.
قلمروی ادراک و فریب: امر خیالی، قلمروی ادراکات بصری و فریبهاست که در آن، سوژه به دنبال وحدت و تمامیت است، اما این تمامیت همواره توهمی بیش نیست.
ب. امر نمادین (The Symbolic)
این ساحت قلمروی زبان، قانون، ساختارهای اجتماعی و ناخودآگاه ساختارمند است و قلمرو «سوژه» (Subject) را میسازد.
ورود به زبان: ورود به این ساحت زمانی رخ میدهد که کودک وارد عالم زبان میشود. زبان، که نظامی از دالها و قواعد مشترک است، توسط «دیگری بزرگ» (The Big Other) نمایندگی میشود که در ابتدا، نام پدر (Name-of-the-Father) و قانون آن است.
اختهسازی نمادین: قانون پدر، که لکان آن را بازخوانی عقده ادیپ فروید میداند، سوژه را از پیوند دوگانگی (Bi-Polar) و خیالی با مادر جدا کرده و او را مجبور به پذیرش قانون، فرهنگ و تفاوت جنسی میکند. این فرآیند با فقدان (Lack) و شکاف (Split) همراه است که هسته مرکزی سوژه لکانی را تشکیل میدهد.
سوژه منقسم (Split Subject): سوژه انسانی در این ساحت، سوژهای ناقص، منقسم و مفلوک است؛ زیرا همواره میان آگاهی و ناخودآگاه خود تقسیم شده است. او هرگز نمیتواند تمام حقیقت خود را با زبان بیان کند، چرا که زبان همیشه غیاب (Absence) چیزی را نشان میدهد.
ج. امر واقع (The Real)
این ساحت، قلمروی آنچه غیرقابل نمادین شدن، غیرقابل درک و مقاوم در برابر زبان است.
خارج از نماد و تصویر: امر واقع، ورای زبان (نمادین) و تصویر (خیالی) قرار دارد. این ساحت، «آنچه هست، بدون هیچ کمبودی» (The pure 'what is') و فاقد هرگونه معناست.
ضربه (Trauma) و فاجعه: امر واقع اغلب خود را در قالب ضربه روانی (Trauma)، فاجعه، درد غیرقابل بیان یا روانپریشی (Psychosis) نشان میدهد. این قلمرو، سوراخ یا خلأ (Hole/Void) در نظم نمادین است که سوژه همواره سعی در پر کردن آن دارد.
تمایز جنسی: لکان معتقد است که تمایز جنسی (Sexual Difference) یک واقعیت است که هیچگاه نمیتواند به طور کامل در قالبهای نمادین و خیالی بازنمایی شود، از این رو جمله مشهور او این است: «رابطه جنسی وجود ندارد» (There is no sexual relation). این بدان معناست که هیچ دال نمادینی وجود ندارد که بتواند به طور کامل، رابطه جنسی میان دو سوژه را تعریف یا تکمیل کند.
۳. میل (Desire) و ابژه کوچک اِی (Objet petit a) 💫
لکان، میل را از نیاز (Need) و تقاضا (Demand) متمایز میکند.
الف. ساختار میل
میل گریزناپذیر است: نیاز به غذا یا آب مربوط به بدن است. تقاضا، درخواست برآورده شدن این نیاز از سوی دیگری است. اما میل، همیشه یک میل بینهایت و اشباعنشدنی است که از شکاف (Lack) در هستی سوژه نشأت میگیرد.
میل، میل دیگری است: لکان میگوید «میل، میل دیگری است» (Desire is the desire of the Other). این جمله دو معنای اصلی دارد:
میل به رسمیت شناخته شدن: من خواستار این هستم که دیگری بزرگ (جامعه/قانون) من را به عنوان یک سوژه به رسمیت بشناسد.
میل به آنچه دیگری میخواهد: من در پی چیزی هستم که گمان میکنم دیگری (شخص مورد علاقه/جامعه) آن را میخواهد.
ب. ابژه کوچک اِی (Objet petit a)
ابژه کوچک اِی (a)، نماد ابژه گمشده یا همان علت میل است.
علت میل نه موضوع آن: این ابژه، نه موضوع میل (آنچه میخواهم)، بلکه علت میل (چرایی خواستن) است.
ته مانده امر واقع: ابژه a، ته ماندهای است که پس از ورود سوژه به ساحت نمادین، از دست رفته و هرگز نمیتواند به طور کامل در زبان نمادین جای گیرد. این ابژه، همان چیزی است که همواره در میل ما غایب است و به دنبال یافتن آن هستیم. این ابژه a در ساحت نمادین بهصورت رد پا یا سایهای از فقدان اولیه باقی میماند.
۴. سوژه لکانی (The Lacanian Subject) 🎭
برداشت لکان از سوژه (فاعل شناسا) در تقابل با سوژه دکارتی یا سوژه اومانیستی قرار دارد.
ضد-اومانیستی: سوژه لکانی، مستقل، عقلانی و خودمختار نیست. بلکه توسط ساختارهای ناخودآگاه (که ساختار زبانی دارند) و ایدئولوژی (که توسط گفتمان اجتماعی برقرار میشود) تعیین میشود.
محصول زبان: سوژه در زبان به وجود میآید و تابع آن است. سوژه با گفتن واژه «من» (I) متولد میشود، اما این «من» یک واژه مشترک است که توسط دیگران فراگرفته شده است؛ از این رو سوژه هرگز صاحبخانه خود نیست.
بیگانگی دائمی: سوژه همواره در یک حالت بیگانگی دائمی قرار دارد: بیگانگی در ساحت خیالی از طریق همانندسازی با یک تصویر آرمانی، و بیگانگی در ساحت نمادین از طریق پذیرش نظام زبان و قوانین دیگری.
نتیجهگیری: لکان و بازنگری در روانکاوی
ژاک لکان با پیوند روانکاوی فروید و زبانشناسی سوسور، نه تنها یک نظریه روانکاوانه جدید، بلکه یک ابزار قدرتمند برای تحلیل فرهنگ، ادبیات و سیاست ارائه کرد. آثار او به قدری واقعی هستند که گاهی اوقات غیرعقلانی به نظر میرسند، زیرا امر واقع را نشان میدهند که در برابر سادهسازی و نمادین شدن مقاومت میکند. او روانکاوی را فرآیندی میداند که نه برای «تطبیق دادن تحمیلی فرد با محیط»، بلکه برای آشکار کردن این حقیقت است که «من» (Ego) محصول هویتی بیگانه شده است و باید به کشف و پذیرش شکاف و فقدان در هستی سوژه پرداخت تا بتوان به درک بالغتری از میل و رابطه با دیگری دست یافت. در نهایت، لکان با ارتقاء ناخودآگاه به مرتبه ساختار زبانی، زمینهای فراهم کرد که در آن، تحلیلگر با ایجاد بستر گفتمان، به بیماران کمک میکند تا حقیقت خود را در کلام تفسیر و بیان کنند.
تحلیل و تبیین مفاهیم ژاک لکان: ناخودآگاه ساختارمند و سه ساحت هستی